آموزش و پرورش و تحول
تحول در آموزش و پرورش ، عبارتی است که هر مقام مسئول در این وزارتخانه به عنوان اصلی ترین برنامه خود عنوان می کند.
اما نگاهی اجمالی به سخنان مسئولان فعلی و سابق نشان می دهد ، این تحول بیشتر ناظر بر معلول است.
یک نمونه در اینجا ، می تواند به خوبی این موضوع را بیان کند.
کیفیت نیروی انسانی و نحوه جذب و استخدام آنها از موضوعات مورد توجه است که از وزیر اسبق گرفته تا طیف های مخالف ایشان و مسئولان فعلی، در مورد آن نظر انتقادی دارند و روش جذب و استخدام را مناسب ندانسته و در درازمدت ، باعث لطمه به نظام تعلیم و تربیت می دانند.
اما آیا مسأله اصلی، روش جذب و استخدام است؟
در واقع، این طور نیست و روش جذب معلول نوع نگاه به نقش معلم و جایگاه آن در تعلیم و تربیت است.
«تعدادکلاس های خالی»، « کلاس های خالی رو پر کردیم»، «فعلا اولویت، پر کردن کلاس های خالی است».اینها عبارت های رایج میان کارشناسان و مسئولان آموزش و پرورش در ابتدای هر سال تحصیلی است.
تحلیل محتوای این جملات و جملاتی شبیه این، بیانگر نوع نگاه به نقش معلم است.
این جملات، نقش معلم را در حد «پر کردن کلاس» و یا «مبصری» می بیند که با حضورش باید مانع از خالی دیده شدن کلاس شود.
تجربه زیسته بنده و مطالعه وضعیت جذب و تامین نیروی انسانی در حداقل سه دهه اخیر، دقیقا متاثر از همین نوع، نگاه به معلم است.
یادمان نرفته منتقد این روزهای ماده ۲۸ ی ها ، وقتی به یکباره پایه ششم را اضافه نمود و مناطق با کمبود معلم مواجه شدند، چه در زمان خودشان و چه تا چند سال بعد، کلاس های ابتدایی با معلمان دوره متوسطه«پر» شدند و وقتی معلمان می گفتند ما تخصصی نداریم، گفته می شد فعلا اولویت « خالی نماندن» کلاس است.
سیستم جذب نیرو از طریق استفاده از ظرفیت ماده ۲۸ دانشگاه فرهنگیان ، نیز اگر به شکل فعلی اجرا می شود، یعنی ابتدا عازم کلاس می شوند و بعد دوره های مهارتی، تدارک دیده می شود، باز ناشی از دیدگاه« پر کردن» کلاس های «خالی» است.
پس دقیقا انتقاد به شیوه جذب، حاصل یک نگاه معلولی به مسأله است.
وگرنه اتفاقا معلمان با هر شیوه جذب بسیار عینی تر از سیاستگذاران تعلیم و تربیت، مشکلات کلاس و معلمی را می دانند و مشتاق سیاستی جهت توانمند شدن در برابر چالش های نوین هستند.
اما سیاست گذاران با نگاهی سیاست مدارانه، به موضوعات می نگرند و همین امر مانع نگاه سیستمی به مسایل تعلیم و تربیت می شود که در نهایت عین چالش ها از دولتی به دولتی دیگر و از وزیری به وزیری دیگر می شود.
اما کلام آخر، حداقل اخلاق ایجاب می کند، مشکلات را به گردن معلمان نیندازیم، حتی اگر با رقیب مان مشکل داریم.
حتی عقل سیاسی ایجاب می کند با گفتن اینکه فلان معلمان با شیوه جذب را اصلا قبول ندارم، جایگاه معلمان را مخدوش نکنیم، آن هم در زمانی که کاری برایشان نمی کنیم.