دسته‌ها
تجربه زیسته معلم ایرانی

“یاز سو؛ پلی به یادگیری”

یاز سو؛ پلی به یادگیری

حسین طالب زاده

دسته‌بندی: تجربه‌های آموزشی و تربیتی

تجربه زیسته

یکی از روزهای آغازین سال تحصیلی بود که در کتابخانه مدرسه نشسته بودم، در حالیکه به تدارکات سال جدید فکر می‌کردم. ناگهان مدیر وارد شد و گفت که خانمی آمده است، اهل اردبیل و زبان آذری صحبت می‌کند. و ما نمی‌توانیم با او ارتباط برقرار کنیم، و از من خواسته شد که به کمک بیایم چون به آذری مسلط بودم.

زن با پسر کوچکش، که دانش‌آموز کلاس اول بود، آمده بود تا او را برای ثبت‌نام به مدرسه معرفی کند. آن‌ها به تازگی از اردبیل به تهران مهاجرت کرده بودند و هیچ‌کدام فارسی بلد نبودند. مدیر از من خواست تا با آن‌ها صحبت کنم و من با دقت به صحبت‌هایشان گوش دادم.

مدیر جلسه‌ای تشکیل داد و از سه معلم اول مدرسه خواست که به یکی از آن‌ها اجازه دهند تا دانش‌آموز را بپذیرند. من و مدیر کنار هم ایستادیم و دو معلم دیگر هم در کنارمان ایستاده بودند. مادر و پسر هم در وسط دایره قرار داشتند. سومین معلم، خانم رحیمی، هم در انتها.

مدیر خواسته خود را مطرح کرد و اولین معلم گفت: «من دو دانش‌آموز استثنایی دارم، نمی‌توانم یکی دیگر را بپذیرم.» معلم دوم هم گفت که چند روز پیش یک دانش‌آموز با مشکل خاص به او معرفی کرده بودند. در نهایت، خانم رحیمی، هم در حرکتی واکنشی از پذیرفتن دانش‌آموز سرباز زد و گفت که نمی‌تواند او را بپذیرد.

تمام این لحظات را با ناراحتی تماشا می‌کردم. نگاه دانش‌آموز به چهره‌های معلمان و به تغییرات آن‌ها بود. هیچ‌کدام از آن‌ها جواب مثبتی نمی‌دادند و او فقط با اضطراب به چهره‌ها نگاه می‌کرد. در آن لحظه فهمیدم که چقدر بی‌رحمانه است که معلمان فقط به علت نداشتن مهارت‌های زبان‌آموزی مناسب، از پذیرش این دانش‌آموز سر باز می‌زنند.

مادر و پسر به آرامی مدرسه را ترک کردند و در حالی که از رفتار معلمان ناراحت بودم، به آن‌ها گفتم: «چرا این‌طور برخورد می‌کنید؟ این چه نوع رفتاری است؟»

اما خانم رحیمی، برخلاف دو معلم دیگر، به سمت کوچه دوید و چند دقیقه بعد با دانش‌آموز به مدرسه برگشت و گفت: «او می‌تواند به کلاس من بیاید»

فردا که در کتابخانه بودم، خانم رحیمی وارد شد و گفت: «دانش‌آموز را به کلاس بردم، اما او هیچ‌چیزی را متوجه نمی‌شود.»

از او پرسیدم: «در کدام درس بیشتر مشکل دارد؟» خانم رحیمی جواب داد: «فارسی.»

در ذهنم جرقه‌ای زده شد. به خانم رحیمی گفتم: «آیا اجازه می‌دهید من به کلاس بیایم و کمک کنم؟»

روز بعد وارد کلاس شدم. دانش‌آموز پشت تخته ایستاده بود و خانم رحیمی از او خواسته بود که کلمه «آب» را بنویسد. او فقط به تخته نگاه می‌کرد. به آذری گفتم: «یاز سو» و او گچ را برداشت و نوشت: «آب».

فرضیه‌ام درست از آب درآمد. او فارسی نمی‌دانست، اما با زبان آذری می‌توانست فهم خود را منتقل کند.

همین اتفاق برای کلمه «نان» هم تکرار شد. حالا می‌دانستم مشکل اصلی این دانش‌آموز، ندانستن فارسی است، نه ناتوانی در یادگیری. او به سرعت پیشرفت کرد و در پایان سال، با معدل بالای نوزده، کلاس اول را تمام کرد و حتی قادر شد فارسی را با لهجه خود صحبت کند.

نقد و بررسی

مقدمه

این خاطره درباره یک تجربه آموزشی است که در آن یک دانش‌آموز مهاجر به دلیل عدم تسلط به زبان فارسی با چالش‌هایی در فرآیند یادگیری روبرو می‌شود…

۱. چالش‌ها و مشکلات موجود

  • الف. عدم آگاهی از نیازهای زبانی دانش‌آموز
  • ب. تبعیض و عدم همدلی
  • ج. عدم پذیرش دانش‌آموز در ابتدا

۲. راهکارهای پیشنهادی برای معلمان

  • الف. آگاهی از تنوع زبانی و فرهنگی
  • ب. استفاده از زبان مادری در آموزش
  • ج. حساسیت به احساسات و نیازهای روانی دانش‌آموز

۳. راهکارهای پیشنهادی برای مدیران مدارس

  • الف. تأمین منابع آموزشی مناسب
  • ب. آموزش معلمان در خصوص نیازهای خاص زبان‌آموزان
  • ج. تشویق به فرهنگ‌سازی و همدلی در محیط مدرسه

نتیجه‌گیری

این تحلیل نشان می‌دهد که برخورد با دانش‌آموزان دوزبانه و مهاجر باید با دقت و آگاهی صورت گیرد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *