نقد حقوقی تفاهم نامه وزارت آموزش و پرورش و فراجا

ابهام در تفسیر نظام «نماد»: بستری برای سوءاستفاده از قدرت اجرایی؟

یکی از مسائل اصلی در تفاهم‌نامه وزارت آموزش و پرورش و فراجا، استناد به نظام مراقبت اجتماعی دانش‌آموزان (نماد) به عنوان چارچوب قانونی همکاری آموزش‌وپرورش و پلیس است. اما ابهام در تعریف وظایف، حدود دخالت، و نهادهای مجاز به اجرا در سند «نماد»، خود محل اشکال است.

بر اساس اظهارنظر برخی حقوقدانان، سند «نماد» فاقد شفافیت کافی در مرزهای دخالت نهادهای امنیتی، انتظامی، قضایی و آموزشی است و می‌تواند در مقام اجرا، به تفسیرهای سلیقه‌ای و بعضاً ناقض حقوق تربیتی دانش‌آموزان منجر شود. ادامه خواندن “نقد حقوقی تفاهم نامه وزارت آموزش و پرورش و فراجا”

«واکاوی تربیتی و حقوقی تفاهم‌نامه فراجا و آموزش‌وپرورش در پرتو سند تحول بنیادین

در روزهایی که مدارس بیش از همیشه نیازمند آرامش، خلاقیت و رویکردهای روان‌شناختی و تربیتی نوین هستند، تفاهم‌نامه‌ای میان وزارت آموزش‌وپرورش و فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران منعقد شده است که در ظاهر اهدافی چون پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی، تقویت نظم و انضباط، و توسعه خدمات مشاوره‌ای را دنبال می‌کند. اما بررسی دقیق‌تر مفاد این تفاهم‌نامه، ابهامات و پرسش‌هایی جدی را درباره مرز میان نظام تعلیم و تربیت و سازمان‌های انتظامی و امنیتی پیش می‌کشد. ادامه خواندن “«واکاوی تربیتی و حقوقی تفاهم‌نامه فراجا و آموزش‌وپرورش در پرتو سند تحول بنیادین”

مدرک هایی که کار نمی کردند

حسین طالب زاده

مدرک‌هایی که کار نمی‌کردند

شوکت حیدری


مدرسه‌ای که در آن کار می‌کردم، پر بود از معلمانی که تازه گواهینامه ICDL گرفته بودند. همه با افتخار از نمره‌های بالایشان حرف می‌زدند؛ اما پشت میزهای کامپیوتر، قصه چیز دیگری بود.

گاهی وقت‌ها وقتی وارد اتاق رایانه می‌شدم، می‌دیدم همکارانم با نگاهی درمانده به صفحه مانیتور زل زده‌اند. بعضی‌ها هنوز خاموش کردن سیستم را بلد نبودند و مستقیم دکمه پاور را فشار می‌دادند، انگار کامپیوتر یک تلویزیون قدیمی باشد. ادامه خواندن “مدرک هایی که کار نمی کردند”

عطر معلم، امضایی نامریی در دل کودکان


حسین طالب زاده

عطر معلم؛ امضایی نامرئی در دل کودکان

نازبانو نشیبا
معلم کلاس اول بودن، یعنی ورود به جهانی پر از شوق، کنجکاوی و نگاه‌های معصومانه‌ای که هر چیز کوچکی را جادویی می‌بینند.
حالا تصور کن، این معلم هر روز پیش از ورود به کلاس، عطری ملایم به خود می‌زند—یک امضای نامرئی که در عمق جان کوچک بچه‌ها حک می‌شود. ادامه خواندن “عطر معلم، امضایی نامریی در دل کودکان”

ملیکا، سفری از سکوت به شکوفایی

حسین طالب زاده

ملیکا ،سفری از سکوت به شکوفایی

آرزو روستایی

هر معلم و روان‌شناسی در طول سال‌ها تدریس و مشاوره، با دانش‌آموزان و مراجعانی روبرو می‌شود که به نوعی نقطه‌عطف در زندگی حرفه‌ای او تبدیل می‌شوند. یکی از آن لحظات به‌یادماندنی برای من، آشنایی با ملیکا بود، یک دختر کوچک با چشمانی پر از سوالات بی‌پاسخ و دنیایی پر از رازهای نهفته که هنوز نمی‌شناختم. ادامه خواندن “ملیکا، سفری از سکوت به شکوفایی”

برگ برنده من: پرچم

حسین طالب زاده


 

برگ برنده‌ی من: پرچم

آمنه نیازمند

چهار دانش‌آموز اوتیسم داشتم، هرکدام با چالش‌های خاص خود. برای هرکدام باید راه ارتباطی مخصوصی پیدا می‌کردم. امید وقتی که صورتش را می‌گرفتم و مستقیم به چشمانش نگاه می‌کردم، تمرکز می‌کرد. سهیل به خوراکی علاقه داشت، پس آموزش‌های او را با خوراکی‌ها همراه می‌کردم. امیرعلی که هوش بالاتری داشت، با کمی توجه و محبت به موضوع جذب می‌شد. اما آرمین… ادامه خواندن “برگ برنده من: پرچم”