عرضه و تقاضای ارزش های فرهنگی
حسین طالب زاده
همان طور که اکثر اقتصاد دانان بر اساس یک قاعده انسانی معتقدند که افزایش عرضه یا به عبارتی چاپ بدون پشتوانه پول باعث کاهش ارزش پول ملی و در نتیجه تورم می شود، در سایر عرصه ها نیز همین گونه است.
هر چیز که بیش از اندازه و نیاز، عرضه شود دارای ارزش پایینی خواهد بود.
سوال اصلی در این نوشتار کوتاه این است، چرا علیرغم تولید و ارائه ارزش های فراوان در نهادهای رسمی مانند آموزش و پرورش و صدا و سیما، شاهد حرکتی متفاوت از سوی دانش آموزان هستیم و هر چند از گاهی مثلا آهنگ هایی که کاملا مغایر با این ارزش ها است در بین دانش آموزان رواج پیدا می کند؟
و البته سوال بعدی و مهم تر این است که برخورد آموزش و پرورش با این وضعیت چگونه است؟
در این رابطه باید مطالعات گسترده و علمی صورت گیرد تا تمام زوایای امر روشن شود اما امیدوارم در قالب چند گزاره و به صورت گذرا به این مساله بپردازم.
- همان گونه که گفته شد، عرضه زیاد باعث کاهش ارزش و کمبود تقاضا خواهد بود. این قاعده هرچند در اقتصاد مطرح شده اما چون اصلی منطقی و انسانی است در عرصه فرهنگی و ارزش ها نیز قابل بهر برداری است.
از سوی دیگر و از سمت متقاضیان یعنی دانش آموزان نیز مساله مهم است. مطابق تعریف کلاسیک ، تقاضا به مقدار محصول یا خدماتی اطلاق میشود که برای خریداران مطلوب باشد در واقع مقدار تقاضا، مقداری از محصول یا خدماتی است که مردم مایل به خریدن آن با قیمتی مشخص هستند..
به این نکته توجه کنید که تقاضا خدماتی است که مطلوب خریدار باشد. در اینجا و به لحاظ مفهومی، تفاوت اقتصاد و فرهنگ مشخص می گردد.
معیارهای مطلوبیت در اقتصاد و فرهنگ کاملا متفاوت است.در اقتصاد عوامل مؤثر بر تقاضا عبارتند از: قیمت، تعداد مصرف کنندگان در بازار، سلیقه مصرف کنندگان، درآمد پولی آنها و قیمت سایر کالاهای مرتبط
اما در فرهنگ عوامل موثر بر تقاضا و به عبارتی مخاطبین تولیدات فرهنگی ماهیتی متفاوت دارد.عواملی مانند رسانه ها، میزان مشارکت مخاطب در تولیدات ارزش های فرهنگی، تفکر شبکه ای، نحوه عرضه ارزش ها و تولیدات فرهنگی ،چگونگی شکل گیری فرآیند سلیقه و ذائقه مخاطب و دنیای دیجیتال با تمام مختصات خود از مهم ترین عوامل هستند.
- همان گونه که در عالم اقتصاد با توجه به تغییرات در ذائقه مصرف کننده، مدام شاهد تغییر و تنوع در محصولات هستیم، در عرصه فرهنگی نیز باید متناسب با تغییرات سریع نسلی، تنوع و تکثر فراوانی در تولیدات و ابزارهای فرهنگی صورت گیرد.وگرنه همان سرنوشتی که غول نوکیا با آن روبرو شد و شرکت های تولید کننده گوشی های هوشمند بازار را از دست او گرفتند، اتفاق می افتد.
- البته در این میان واضح است که با توجه به تغییرات بنیادین ارزش ها، در صورت رعایت نکاتی می توان ارزش سازی نیز کرد.همان طور که چه رسانه ها و چه تولید کنندگان محصولات همین کار را نیز انجام می دهند.
- نکته پایانی اینکه متاسفانه همان طور که در عرصه اقتصاد شاهد اقتصاد دستوری هستیم و مدام دولت تهدید به برخورد با گرانفروشی و مجازات می کند، در عرصه فرهنگی نیز، متاسفانه مدیران همان راه را می روند. اگر اقتصاد دستوری تاکنون توانسته باعث حل مشکلات و معضلات و بحران های اقتصادی گردد، برخوردهای دستوری در حوزه فرهنگ و خصوصا آموزش و پرورش جواب خواهد داد با این توجه که اساسا آموزش و پرورش محل گفت و گوهای فرهنگی،ارائه استدلال و انتخاب بهترین منطق است.