معلم کوچولو و رویای بزرگ محدثه
الهه یارمحمد زهی
چهار سال درس خواندن، تلاش کردن، و شنیدن انواع نظریههای آموزشی حالا به این لحظه ختم شده بود: اولین کلاس رسمیام. برای اینکه حرفهای و باتجربه به نظر برسم، لباس رسمی پوشیدم. در کلاس را زدم، سلام کردم و وارد شدم. یازده دانشآموز دوازدهم انسانی، همگی با دقت مرا نگاه میکردند. استرس داشتم، برای کنترلش دو دقیقهای وسایلم را مرتب کردم. بعد خودم را جمعوجور کردم و شروع کردم: معرفی، گفتن از علاقهام به جامعهشناسی که آن را “خدای تمام درسها” میدانستم، و بعد قوانین کلاس:
۱. خوردن و آشامیدن آزاد، به شرطی که تعارفی در کار نباشد و مزاحمتی ایجاد نکند.
۲. هر دانشآموز در طول ترم دو بار حق دارد بگوید «درس نخواندهام» و بدون نمره منفی یا صفر از کلاس بگذرد، اما مدیریت این دو جلسه با خودش است.
۳. اگر همراه من باشید، همراهتان خواهم بود.
بچهها از قوانین خوششان آمد. کلاس پر از بحث و گفتوگو شد. نظریههای جامعهشناسی را با دنیای پیچیده بیرون از روستای کوچکشان پیوند میدادیم. مدرسه عشایری و شبانهروزی بود و دانشآموزان از روستاهای اطراف میآمدند؛ روستایی قدیمی، سنتی و دور از شهر. اما در کلاس ما، حتی مرضیه، دختری که یازده سال سکوت کرده بود، حالا حرفی برای گفتن داشت.
روزی در مدرسه آش پخته بودند و بین همه تقسیم میکردند. معلمها را هم صدا زدند که خودشان در حیاط آش بگیرند. در صف بین دانشآموزان ایستادم. بچهها با تعارف مرا جلوتر فرستادند. وقتی آش را گرفتم، متوجه نگاهی نافذ شدم. محدثه بود، دانشآموز دوازدهم انسانی، دختری افغان با موهای پسرانه و نگاهی تیزبین. فقط مرا زیر نظر داشت، بدون اینکه نگاهش را بردارد. در کلاس هم حضورش متفاوت بود. دقیق گوش میداد، مثال میآورد، از رفتارهایم در دفتر، در کلاس، در حیاط، همه جا! انگار میخواست بفهمد که آیا حرفهایم با رفتارم همخوانی دارد؟
این نگاه تیزبین کمی نگرانم میکرد تا اینکه یک روز به دفتر آمد. روبهرویم نشست و گفت:
“خانم، در این همه مدت، معلمی به دانایی و مهربانی شما ندیدهام. پدرم اصرار دارد دانشگاه بروم، اما من تا امروز تمایلی نداشتم. اما حالا که شما را دیدهام، میخواهم دنیای کوچک روستا را بزرگتر کنم.”
لبخند زدم. ادامه داد:
“بعد از مدرسه همیشه از شما در خانه تعریف میکنم. مادرم اسمتان را گذاشته ‘معلم کوچولو’!”
محدثه، شاگرد زرنگ کلاس، حالا تصمیم بزرگی گرفته بود. در برنامه شاد با هم در ارتباط بودیم، هر جا نیاز به کمک داشت، کنارش بودم. امتحانات نهایی را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و در کنکور، جامعهشناسی دانشگاه تهران قبول شد. خودش میگفت که حالا دومین دختر افغان است که در دانشگاه تهران تحصیل میکند و از این اتفاق خوشحال بود.
در پایان سال، دانشآموزان دوازدهم متوجه شدند که اولین سال تدریسم بوده و خانهام هم خیلی از مدرسه دور است. باورشان نمیشد که “معلم کوچولو” در اولین سال تدریسش اینقدر حرفهای عمل کرده باشد. و مهمتر از همه، فهمیدم که حرفهایبودن، هیچ ربطی به لباس رسمی ندارد.
اولین کلاس، اولین درس: چگونه یک معلم میتواند الهامبخش باشد؟
حسین طالب زاده
مقدمه
تدریس، فراتر از انتقال دانش، فرآیندی پیچیده و تأثیرگذار است که در آن معلم میتواند مسیر زندگی دانشآموزان را تغییر دهد. معلمان، نهتنها با محتوای آموزشی، بلکه با رفتار، نگرش و تعامل خود، نقش کلیدی در شکلگیری آینده دانشآموزان دارند. تجربهای که در این مقاله تحلیل میشود، روایت اولین تدریس یک معلم است که در یک مدرسه عشایری و شبانهروزی، نهتنها توانست کلاس خود را مدیریت کند، بلکه انگیزه تحصیلی دانشآموزان را افزایش داد. این تحلیل، بر چهار محور اصلی تمرکز دارد: مدیریت کلاس، ایجاد انگیزه، تدریس در مناطق محروم و ویژگیهای یک معلم الهامبخش.
بحث
۱. مدیریت کلاس: تعادل بین قوانین و انعطافپذیری
یکی از اولین چالشهای هر معلم تازهکار، ایجاد تعادل بین نظم کلاس و آزادی عمل دانشآموزان است. در این تجربه، معلم با تعیین قوانین شفاف اما منعطف، موفق شد فضایی تعاملی ایجاد کند:
قانون اول: خوردن و آشامیدن در کلاس، در صورت عدم ایجاد مزاحمت، مجاز بود. این سیاست، احساس راحتی دانشآموزان را افزایش داد.
قانون دوم: هر دانشآموز دو بار در ترم میتوانست اعلام کند که درس نخوانده است، بدون اینکه نمره منفی بگیرد. این قانون، حس مسئولیتپذیری فردی را تقویت کرد.
قانون سوم: “اگر همراه من باشید، همراهتان خواهم بود.” این جمله، تعامل دوسویه و اعتماد متقابل را در کلاس تقویت کرد.
نکته: مطابق نظریه ویلیام گلاسر در مدیریت کلاس، زمانی که دانشآموزان در قوانین کلاس احساس مشارکت کنند، مسئولیتپذیری و انگیزه آنها افزایش مییابد.
۲. انگیزش دانشآموزان: تأثیر الگوی معلم
یکی از مهمترین نکات این تجربه، تأثیر مستقیم شخصیت معلم بر دانشآموزان بود. محدثه، دانشآموزی که ابتدا علاقهای به ادامه تحصیل نداشت، با مشاهده رفتار معلم، تصمیم گرفت مسیر تحصیلی خود را ادامه دهد.
الگوی رفتاری معلم: دانشآموزان بیش از آنکه به گفتههای معلم توجه کنند، رفتار او را زیر نظر دارند. محدثه با دقت، رفتارهای معلم را بررسی میکرد تا ببیند آیا گفتههایش با اعمالش سازگار است یا خیر.
ایجاد معنا در یادگیری: معلم جامعهشناسی را “خدای تمام درسها” معرفی کرد و آن را به زندگی واقعی پیوند داد. این روش، انگیزه درونی دانشآموزان را افزایش داد.
ایجاد فرصت برای ابراز نظر: کلاس به فضایی تبدیل شد که حتی مرضیه، دانشآموزی که ۱۱ سال سکوت کرده بود، شروع به صحبت کرد.
نکته: مطابق نظریه یادگیری اجتماعی بندورا، دانشآموزان از طریق مشاهده رفتار دیگران یاد میگیرند. همچنین، بر اساس نظریه خودتعیینگری رایان و دسی، اگر یادگیری با هویت فردی دانشآموزان مرتبط شود، انگیزه درونی آنها افزایش مییابد.
۳. تدریس در مدارس محروم: پیوند آموزش با زندگی روزمره
این کلاس در یک مدرسه روستایی و شبانهروزی برگزار شد که دانشآموزان آن، از مناطق دورافتاده میآمدند. اما معلم با سه استراتژی، محدودیتها را به فرصت تبدیل کرد:
استفاده از مثالهای ملموس: نظریههای جامعهشناسی با واقعیات زندگی دانشآموزان پیوند داده شد.
احترام به فرهنگ دانشآموزان: معلم در صف غذای دانشآموزان ایستاد و فاصله خود را با آنها کم کرد.
شکستن کلیشهها: وقتی دانشآموزان متوجه شدند که این معلم، سال اول تدریسش را سپری میکند، شگفتزده شدند.
نکته : مطابق نظریه یادگیری موقعیتی لوو و ونگر، زمانی که معلم خود را بخشی از جامعه یادگیری دانشآموزان بداند، فرآیند یادگیری عمیقتر میشود.
۴. معلم الهامبخش چه ویژگیهایی دارد؟
این تجربه نشان داد که یک معلم میتواند تأثیرگذار باشد، حتی اگر تازهکار باشد. برخی ویژگیهای کلیدی که از این تجربه استخراج میشود، عبارتند از:
✅ شفافیت و انعطافپذیری در قوانین کلاس
✅ الگوی رفتاری مناسب و سازگاری بین گفتار و عمل
✅ پیوند آموزش با زندگی واقعی دانشآموزان
✅ ایجاد فرصتهای برابر برای ابراز نظر در کلاس
نتیجهگیری
تجربه اولین تدریس این معلم نشان میدهد که حرفهای بودن یک معلم، به سابقه تدریس او وابسته نیست، بلکه به نگرش، تعامل و روش تدریس او بستگی دارد. معلمان با ایجاد فضایی تعاملی، برقراری ارتباط مؤثر و ارائه آموزش کاربردی، میتوانند نهتنها کیفیت یادگیری را افزایش دهند، بلکه مسیر زندگی دانشآموزان را تغییر دهند. این روایت، نمونهای از قدرت الهامبخشی یک معلم است که تنها با تعامل انسانی و تدریس آگاهانه، دنیای دانشآموزی را از یک روستای کوچک به دانشگاه تهران گسترش داد.
http://hosseintalebzade.com/wp-content/uploads/2025/03/معلم-کوچولو۱٫pdf