قدرت سوال

حسین طالب زاده

قدرت سوال

معصومه بلوربر

 

دفتر معلمان همیشه پر از گفتگو بود؛ از قیمت طلا و یخچال گرفته تا خاطرات مادرشوهر و حتی بحث‌های همیشگی درباره دانش‌آموزان. گاهی اوقات از خودم می‌پرسیدم: “واقعاً اینجا مدرسه است؟ ما قرار بود معلم باشیم، نه داورِ زندگی شخصی دانش‌آموزان.”

اما آن روز تصمیم گرفتم که سنت را بشکنم. گوشی‌ام را بیرون آوردم و از همکاران باتجربه پرسیدم: “شما وقتی دانش‌آموزان فحش می‌دهند چه می‌کنید؟ چطور با شلوغی کلاس کنار می‌آیید؟ با دانش‌آموز لجباز چطور رفتار می‌کنید؟”

منتظر پاسخ بودم که آرنجی آرام به پهلویم خورد. معلم دینی مهربان مدرسه، با لبخندی کمرنگ گفت: “این سوال‌ها را نپرس. اینطوری فکر می‌کنند که کلاس‌داری بلد نیستی!” و آن لحظه بود که فهمیدم، پرسیدن در این جامعه به معنی نابلدی است، نه به معنی رشد.

اما من کوتاه نیامدم. هفته بعد، درس سلجوقیان را داشتم. اما این بار متفاوت وارد کلاس شدم. می‌دانستم که یادگیری واقعی زمانی اتفاق می‌افتد که دانش‌آموزان درگیر داستان شوند، نه اینکه صرفاً شنونده باشند. روی تخته نقشه‌ای کشیدم؛ سپاه روم از یک سمت در حرکت بود و آلب ارسلان با سپاه کوچکش، در برابر دشمنی چندین برابر بزرگ‌تر ایستاده بود.

رو به کلاس گفتم: “تصور کنید جای او هستید. دشمنی بزرگ‌تر، قوی‌تر و مجهزتر روبروی شما ایستاده. حالا چه می‌کنید؟”

چشم‌هایشان از حیرت گشاد شد. سکوت، کلاس را پر کرد. کسی جرأت نداشت پاسخ دهد. اما داستان ادامه داشت: آلب ارسلان به جای تصمیم‌گیری عجولانه، پیش وزیرش، خواجه نظام‌الملک، رفت. مشورت کرد. راه‌حل‌های مختلف را بررسی کرد. و در نهایت، نه‌تنها شکست نخورد، بلکه فرمانده سپاه روم را نیز اسیر کرد.

کلاس ناگهان به هیجان آمد. بچه‌ها با شادی فریاد زدند، جامدادی‌ها به هوا پرتاب شد. انگار خودشان در صحنه نبرد بودند. اما درست در اوج هیجان، سوال مهم را پرسیدم:

“اگر آلب ارسلان از ترس تمسخر، سوال نمی‌پرسید، چه اتفاقی می‌افتاد؟ اگر فقط به غرورش تکیه می‌کرد و فکر می‌کرد که باید همه چیز را بداند، آیا می‌توانست پیروز شود؟”

سکوتی عمیق کلاس را در بر گرفت. انگشت‌های اشاره آرام آرام از روی میزها بالا آمدند. جرأت سوال پرسیدن، کم‌کم در نگاهشان شکل گرفت.

رو به آنها گفتم: “شما چه سوالی در ذهن دارید که هرگز جرأت نکردید بپرسید؟ کدام علامت سؤال سال‌ها در گوشه‌ای از ذهنتان خاک خورده، فقط به خاطر ترس از قضاوت دیگران؟”

لحظه‌ای طول کشید، اما بعد اولین دست‌ها بالا رفت. سپس دومی، سومی… و صحبت‌ها گل انداخت. سکوت، جای خودش را به پرسش‌هایی پر از کنجکاوی داد. و من در دل لبخند زدم.

“آلب ارسلان شاهی قدرتمند بود، اما هنگام تصمیم‌های سخت، مشورت می‌کرد و سوال می‌پرسید. من که یک معلم ساده در یک شهر کوچک هستم، چرا نکنم؟”

به قول کتاب “پسرک و موش کور”: “شجاعانه‌ترین کاری که انجام دادی چه بود؟” “کمک گرفتن.”


“قدرت پرسشگری در آموزش: از ترس قضاوت تا جرأت یادگیری”

حسین طالب زاده

مقدمه:
در نظام‌های آموزشی سنتی، معلم اغلب به عنوان فردی دانا و بی‌نقص شناخته می‌شود که نباید ضعف یا ناآگاهی از موضوعی را نشان دهد. این نگاه، نه‌تنها فضای آموزشی را از پویایی و رشد بازمی‌دارد، بلکه موجب شکل‌گیری فرهنگی می‌شود که در آن، پرسشگری نشانه ضعف و ناآگاهی تلقی می‌شود. خاطره‌ای که روایت شد، نمونه‌ای از این چالش است؛ جایی که معلم با طرح سوالاتی درباره نحوه مدیریت کلاس، با مقاومت همکاران مواجه می‌شود، اما در ادامه، همین ارزش پرسشگری را به دانش‌آموزانش منتقل می‌کند. در این مقاله، این خاطره از جنبه‌های جامعه‌شناسی آموزش، روان‌شناسی یادگیری، مدیریت کلاس درس و توسعه حرفه‌ای معلمان مورد تحلیل علمی قرار می‌گیرد.

بحث:

۱. تحلیل جامعه‌شناختی: ساختار فرهنگی آموزش و نقش معلم

در بسیاری از محیط‌های آموزشی، مدرسه به عنوان نهادی اقتدارمحور عمل می‌کند که در آن، معلم باید بی‌عیب و نقص باشد. این تفکر، فضایی ایجاد می‌کند که در آن، معلمان از ترس قضاوت شدن، کمتر تمایل به یادگیری و تعامل دارند. خاطره‌ی معلمی که از همکاران درباره مدیریت کلاس سوال می‌پرسد، اما با واکنش منفی آن‌ها مواجه می‌شود، نشان‌دهنده‌ی همین ساختار فرهنگی است. این در حالی است که در نظام‌های آموزشی پیشرو، معلم به عنوان یک یادگیرنده مادام‌العمر شناخته می‌شود که همواره به دنبال رشد است.

۲. تحلیل روان‌شناختی: تأثیر ترس از قضاوت بر یادگیری

پدیده‌ی “اثر تماشاگر” در روان‌شناسی اجتماعی نشان می‌دهد که افراد در محیط‌های گروهی، از ترس قضاوت دیگران کمتر ریسک می‌کنند. در این خاطره، این ترس باعث شده که معلمان از پرسیدن سوالات مرتبط با بهبود تدریس خودداری کنند. اما همین معلم، زمانی که در کلاس درس فضای امنی برای پرسشگری ایجاد می‌کند، دانش‌آموزان نیز جرأت پیدا می‌کنند تا سوالات خود را مطرح کنند. این موضوع با نظریه “برون‌ریزی شناختی” (Cognitive Offloading) نیز همخوانی دارد؛ زیرا وقتی فرد سوالاتش را بیان می‌کند، مغز از بار پردازشی اضافی رها شده و یادگیری عمیق‌تر رخ می‌دهد.

۳. تحلیل از دیدگاه مدیریت کلاس درس: نقش داستان‌سرایی در یادگیری

داستان‌سرایی یکی از مؤثرترین روش‌های تدریس است که باعث افزایش درگیری شناختی و احساسی دانش‌آموزان می‌شود. در این خاطره، معلم با روایت جنگ ملازگرد و استفاده از نقشه و تصویرسازی ذهنی، اطلاعات تاریخی را به یک تجربه‌ی یادگیری معنادار تبدیل کرده است. این روش مطابق با نظریه یادگیری چندوجهی مایر (Mayer’s Multimedia Learning) است که بر اهمیت ترکیب متن، تصویر و تعامل در یادگیری تأکید دارد.

۴. تحلیل بر اساس نظریه‌های یادگیری

نظریه سازنده‌گرایانه (Constructivism): در این روش، یادگیری از طریق تعامل فعال رخ می‌دهد. سوالی که معلم مطرح کرد: “اگر شما جای آلب‌ارسلان بودید چه می‌کردید؟”، باعث شد دانش‌آموزان تفکر انتقادی و حل مسئله را تمرین کنند.

نظریه یادگیری اجتماعی باندورا (Social Learning Theory): بر اساس این نظریه، مشاهده رفتار دیگران بر تصمیمات فرد تأثیر می‌گذارد. در این خاطره، دانش‌آموزان وقتی دیدند معلمشان سوال می‌پرسد، آن‌ها هم جرأت پیدا کردند که سوالاتشان را مطرح کنند.

۵. تحلیل از منظر توسعه حرفه‌ای معلمان: نقش سواد انعکاسی

طبق نظریه دونالد شون (Schon, 1983)، معلمان حرفه‌ای باید بین دو نوع تأمل تمایز قائل شوند:

تأمل در عمل (Reflection-in-Action): زمانی که معلم هنگام تدریس، روش خود را بهبود می‌بخشد.

تأمل پس از عمل (Reflection-on-Action): زمانی که معلم بعد از کلاس، عملکرد خود را تحلیل می‌کند.

در این خاطره، معلم با بررسی بازخورد دانش‌آموزان، روش تدریس خود را اصلاح می‌کند و از یادگیری مستمر به عنوان یک فرصت رشد حرفه‌ای استفاده می‌کند.

نتیجه‌گیری: تغییر فرهنگ پرسشگری در آموزش

این خاطره نشان می‌دهد که چگونه فرهنگ سکوت و ترس از قضاوت می‌تواند مانع یادگیری و پیشرفت در محیط‌های آموزشی شود. اما در مقابل، معلمان و دانش‌آموزانی که جرأت پرسیدن سوال دارند، یادگیرندگان واقعی هستند. این معلم توانست با استفاده از داستان‌سرایی، تفکر انتقادی و فضای باز برای پرسشگری، دانش‌آموزان را به چالش بکشد و فرهنگ کلاس را تغییر دهد. این تجربه نشان می‌دهد که یک معلم می‌تواند نقش مؤثری در تغییر نگرش جامعه نسبت به یادگیری و پرسشگری ایفا کند. در نهایت، این خاطره به ما یادآوری می‌کند که “شجاعانه‌ترین کار، کمک گرفتن است” و هیچ فردی، حتی معلمان، نباید از پرسیدن سوال بترسند.

 

http://hosseintalebzade.com/wp-content/uploads/2025/03/قدرت-سوال.pdf

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.