آیا نظارت های شدید جامعه را اخلاقی تر می کند؟

امریس وستاکات» استاد فلسفه‌ی دانشگاه آلفرد بود.از نظر او نظارت شاید باعث شود ما قوانین را کمتر زیر پا بگذاریم و از ترس تنبیه و توبیخ سراغ کارهای خطا نرویم اما نظارت اجازه‌ی ورزش اخلاقی را از ما دریغ می‌کند و به ما اجازه‌ی کلنجار رفتن بین امیال‌مان را نمی‌دهد.

ماهان نوروزپور: روزی تاجری برای شیخ ابو سعید یک سبد عود آورده بود. شیخ میهمانی ترتیب داد و گفت که شمع فراوان روشن کنند و تمام آن عودها را در تنور بگذارند تا بوی خوشش به همسایگان و میهمانان برسد. محتسبی که در آن زمان سلطه و قدرت زیادی داشت بوی عود را شنید و به خانقاه رفت. به شیخ گفت که این چه کاریست که تو می‌کنی؟ عود در تنور گذاشتن و شمع در روز روشن کردن روا نیست. شیخ پاسخ داد که ما نمی‌دانستیم روا نیست. تو برو و شمع‌ها را خاموش کن. محتسب رفت و روبروی شمع‌ها ایستاد و فوت کرد. آتش شمع در سبیل و لباسش افتاد و سوخت. شیخ گفت:
هر آن شمعی که ایزد بر فروزد
کسی کش پف کند سبلت بسوزد
این حکایتی بود از کتاب «اسرار التوحید» نوشته‌ی «محمد بن منور» که با زبان ‌دیگر و به صورت خلاصه در اینجا آوردم. به جرات می‌توان گفت که در طول تاریخ بشر، آتش‌ شمع‌، سبیل محتسب‌های زیادی را سوزانده است اما عجیب که این شغل شریف همچنان در همه‌جای جهان رونق بسیار دارد. محتسبی شغلی است که هدفش از حیطه‌ی اراده‌ی خداوند خارج است. آن‌ها مردمانی دلسوز و دل نگران هستند که می‌خواهند کاری را بکنند که خدا نکرد. باری‌تعالی، ذاتی که آسمان‌ها و زمین را خلق کرد و برگ‌، بی‌اراده‌ی او از درخت نمی‌افتد و پشه بی‌جواز او بال نمی‌زند؛ حضرت آدم را به زور در بهشت نگه نداشت، اما محتسب‌ها هدفشان این است که آدمی را به زور به بهشت ببرند.
این کار را هم با ابزار زور و نظارت انجام می‌دهند.آن‌ها در شهر دنبال گناه و خطا می‌گردند. گناه‌کار را حد می‌زنند و مستعد گناه را از عواقب کار خود آگاه می‌کنند. در کل محتسب‌ها فکر می‌کنند که هر چقدر نظارت بر روی انسان بیشتر باشد و اجازه‌ی گناه و خطا به او داده نشود؛ انسان اخلاقی‌تر و جامعه‌ی فضیلت‌مندتری خواهیم داشت. محتسبی تنها محدود به کسانی که در جامعه‌ی ما اصلاح قانون حجاب و عفاف را تهیه می‌کنند نیست؛ بلکه در همه‌ی جوامع گروهی هستند که محتسبی می‌کنند مثلا اینکه اگر شما در برخی از جوامع پیشرفته‌ی فرنگستان زباله‌های خود را بازیافت نکنید تنبیه و توبیخ می‌شود یک جور محتسبی کردن است و در آن جوامع هم هستند کسانی که معتقدند اگر ما با زور انسان‌ها را مجبور کنیم آشغال‌های خود را بازیافت کنند؛ جامعه‌ای اخلاقی‌تر و بهتر خواهیم داشت. اما آیا واقعا محتسب‌ها به هدف خود می‌رسند و ما را اخلاقی‌تر می‌کنند یا مثل داستان شیخ ابو سعید همواره سبیل‌شان در آتش می‌سوزد؟ آیا واقعا نظارت بیشتر ما را آدم‌های اخلاقی تری‌ می‌کند؟
امریس وستاکات استاد فلسفه‌ی دانشگاه آلفرد در یادداشتی به این سوال پاسخ می‌دهد که من خلاصه‌ای از پاسخ او را در اینجا شرح داده ام. او بحث خود را با طرح یک شرایط فرضی آغاز می‌کند. تصور کنید که خداوند وقتی حضرت آدم را از خوردن میوه‌ی ممنوعه منع کرد؛ یک دوربین مداربسته هم روبروی آن درخت کار می‌گذاشت. آنوقت اتفاقی که می‌افتاد این بود که وقتی شیطان حوا را وسوسه کرد که فرمان خدا را زیر پا بگذارد، حوا با دیدن دوربین‌های مداربسته که مستقیما میوه‌ی ممنوعه را زیر نظر داشتند؛ از خوردن آن صرف نظر می‌کرد. حالا چرا خداوند این کار را نکرد؟ آیا خدا زورش نمی‌رسید آدم و حوا را با نظارت بیشتر، اخلاقی‌تر کند؟
شاید خدا مثل پدر و مادرها نیست که تنها اطاعت محض از بچه‌های شان می‌خواهند. شاید خداوند می‌خواست آدم و حوا نه فقط کار درست را انجام دهند بلکه کار درست را بخاطر نیت و انگیزه‌ی درست انجام دهند نه اینکه صرفا کار غلط را بخاطر ترس از عواقبش انجام ندهند. برخی از فیلسوفان اخلاق دقیقا همین نظر را در فلسفه‌ی اخلاق خود طرح کرده اند. فیلسوف آلمانی ایمانوئل کانت در قرن هجدهم معتقد بود که کارهای ما وقتی درست هستند که با قوانین اخلاقی مطابقت داشته باشند و آن قوانین اخلاقی هم از خرد سرچشمه بگیرند. آنوقت این کارها زمانی ارزش اخلاقی دارند که از سر احساس وظیفه و احترام نسبت به آن قانون اخلاقی انجام شده باشند. من گوشی موبایل کسی را نمی‌دزدم نه به این خاطر که از دستگیر شدن و زندان رفتن می‌ترسم بلکه به خاطر اینکه معتقدم دزدی کردن اخلاقا کار درستی نیست.
اما نظارت بر اعمال انسان، منفعت شخصی ما و اخلاق را کنار هم می‌گذارد و ممکن است شرایطی را پدید بیاورد که ما بخاطر فرار از توبیخ شدن کار غلط را انجام ندهیم یا بخاطر پاداشی کار درست و اخلاقی را انجام دهیم. استدلال خیلی ساده است. هر چقدر نظارت بیشتر باشد، کشف خطا و مجازات خطاکاران راحت‌تر است. با وجود نظارت قوی، افراد بخاطر منفعت خودشان هم که شده تمایل کمتری به زیر پا گذاشتن قوانین دارند. نتیجه این است که ما با جامعه‌ی اخلاقی‌تری روبرو خواهیم شد. اما کانت دیدگاه دیگری دارد. او اینطور به این داستان نگاه می‌کند که شاید نظارت مزایای سودمند مشخصی را به ارمغان بیاورد اما بهایی که ما برای این می‌پردازیم کاهش شخصیت اخلاقی‌ ماست. نظارت شاید باعث شود که ما بخاطر خودمان هم که شده کمتر قوانین را زیر پا بگذاریم و کار خطا نکنیم اما اجازه‌ی رشد و نمو شخصیت اخلاقی را از ما دریغ می‌کند.
در این دیدگاه شخصیت اخلاقی داشتن مستلزم این است که ما کارها را صرفا به این انگیزه‌ که کارهای خوبی و درستی هستند انجام بدهیم کانت آن را به عنوان «اراده‎‌ی مقدس» توصیف می‌کرد. لزوم اخلاقی بودن همیشه باری روی دوش انسان بوده است. همیشه کاری هست که ما میل به انجامش داریم اما آن را غیر اخلاقی می‌دانیم. نظارت فراگیر در جامعه مثل یک نیروی مغناطیسی ما را از مسیر تلاش برای اخلاقی‌ بودن بیرون می‎‌آورد. ما همیشه عادت می‌کنیم که صرفا به منافع شخصی خود توجه کنیم و از این رو کار درست را انجام بدهیم. این وضعیت روحیه‌ی اخلاقی را بخاطر ورزش نکردن و فعالیت نکردنش پژمرده می‌کند و در ما حالت اتوپایلت اخلاقی شکل می‌گیرد.
شما دو سیستم نظارت در مدارس را بررسی کنید. یک مدرسه که تک تک رفتار دانش آموزان را زیر نظر دارد و هر خطایی از سوی دانش‌اموزان فورا با واکنش توبیخی مواجه می‌شود. تمام کلاس‌ها به چند دوربین مدار بسته مجهز است و کوچکترین تقلبی از سوی دانش آموزان تحمل نمی‌شود. مدرسه‌ی دیگر از طرفی هیچ گونه نظارتی بر روی دانش آموزان ندارد و به جای آن به تقویت انگیزه‌ی اخلاقی در دانش آموزان تمرکز دارد و به دانش آموزان در امر تقلب اعتماد می‌کند؟ شما فرزند خود را به کدام مدرسه می‌فرستید؟
از طرفی تکنولوژی روز به والدین اجازه می‌دهد فرزندان خود را زیر نظارت شدید بگیرند. با جی‌پی‌اس تمام رفت و آمد آن‌ها را کنترل کنند و با وصل شدن به کامپیوتر یا تلفن‌های هوشمند آن‌ها تمام سایت‌ها و محتواهایی را که فرزندانشان دنبال می‌کنند، بررسی کنند. اما کدام فرزندی به چنین نظارتی تن می‌دهد و اصلا کدام والدین احساس می‌کنند چنین نظارتی نتایج مثبت دارد؟
می‌توان هزاران مثال برای این مساله آورد. این مثال‌ها صدای شهودهای انسانی ما را به ما می‌رسانند. شهودی که به ما می‌گوید هشدار کانت جدی است و ما خودمان در جزئیات زندگی به دلایل مهمی با نظارت اخلاقی، آب‌مان توی یک جوی نمی‌رود. البته ما در چهار نوع رابطه، نظارت داریم: ۱. دولت به شهروند ۲. کارفرما به کارمند ۳. معلم به دانش‌آموز ۴. پدر و مادر به فرزند. ما در نظارت دولت به شهروند چندان مشکلی نداریم مثلا هیچ کس با اینکه دولت باید بر بزه‌کاری و جرم و جنایت نظارت فراگیر داشته باشد مشکلی ندارد اما وقتی پای نظارت دولت به بخش‌های دیگر زندگی ما باز می‌شود؛ انتقادات و ناسازگاری‌ها هم پیدایشان می‌شود.
هیچ کس شک ندارد که خانواده اولین و مهم‌ترین جایی است که یک فرد اخلاق را فرا می‌گیرد اما همه می‌دانند که نظارت فراگیر فقط فضای خانه را پرتنش و همه چیز را نقش بر آب می‌کند. نظارت اساسا ناشی از بی‌اعتمادی است در حالی که خانواده ساز و کارهایش مبتنی بر عشق متقابل و اعتماد است. تصور کنید اگر کسی بخواهد با نظارت و کنترل رفت و آمد همسرش، او را از خیانت کردن باز بدارد، نظارت در اینجا باعث از بین رفتن کلیت رابطه می‌شود. در یک فضای توام با بی‌اعتمادی، اساسا رابطه‌ای باقی نمی‌ماند که رفتار خوب یا بد بخواهد در آن شکل بگیرد. در رابطه با تربیت فرزند هم مساله‌ی اعتماد وجود دارد. به علاوه رشد اخلاقی در کشاکش بین «وسوسه» و «تعهد» شکل می‌گیرد. نبرد فرد برای انتخاب کار درست با وجود وسوسه‌اش به کار غلط باعث افزایش رشد اخلاقی می‌شود.
رابطه‌ی بین نظارت و شخصیت اخلاقی بسیار پیچیده است و این بحث به این سادگی پایان نمی‌پذیرد. این خلاصه‌ و ترجمه‌ی آزاد از نوشته‌ی «امریس وستاکات» استاد فلسفه‌ی دانشگاه آلفرد بود.او بحث خود را اینطور پایان می‌دهد که نظارت شاید باعث شود ما قوانین را کمتر زیر پا بگذاریم و از ترس تنبیه و توبیخ سراغ کارهای خطا نرویم اما نظارت اجازه‌ی ورزش اخلاقی را از ما دریغ می‌کند و به ما اجازه‌ی کلنجار رفتن بین امیال‌مان را نمی‌دهد. این مساله باعث کوچک‌تر شدن شخصیت اخلاقی ما می‌شود. طبق دیدگاه کانتی نظارت فراگیر حتی اگر جامعه‌ای را پدید بیاورد که همه در آن کار درست اخلاقی را انجام می‌دهند به این انگیزه که از تنبیه شدن فرار کنند؛ همچنان ما را آدم‌هایی اخلاقی‌تر نمی‌کند.

 

منبع: خبرآنلاین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.