تبعیض در تربیت، تقلیل گرایی در ارزش ها

همه اندیشمندان مرتبط با تربیت انسان اذعان دارند تربیت، امری تدریجی است و عواملی در این فرآیند سهیم و موثرند. این عوامل در یک نگاه کلی، درون سیستمی و برون سیستمی هستند.

در اوضاع کنونی آموزش و پرورش که همه چیز خاکستری متمایل به تیره دیده می شود ، بسیاری از دست اندرکاران این نهاد، تمایل دارند تا با نگاهی برون سیستمی، علت را از درون به بیرون منتقل کنند. این امر باعث شده تا فرهنگ برون گرا در این نهاد تقویت شده و عوامل و ظرفیت های داخلی، مورد کم توجهی قرار بگیرند.
از سوی دیگر، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش سعی کرده با نگاهی چند جانبه به ساحت های تربیت انسان، ارزش های متعددی را در مدرسه به رسمیت بشناسد.
یکی از مسایلی که امروزه مورد توجه جدی بسیاری از مخاطبان آموزش و پرورش است، میزان کارآیی این نهاد در برآورده سازی نیازهای دانش آموزان و تربیت نسلی کارآمد است تا بتواند در آینده ای نزدیک سکاندار مدیریت کشور شود.
این امر به قدری خود را نمایان ساخته است که وزیر فعلی آموزش و پرورش در نقش یک منتقد وارد شده و از سوی دیگر به اذعان خویش قصد دارد، به اصلاح نقیصه ها بپردازد. این انتقادها تصدیق کننده کارآمدی پایین این نهاد است.
آنچه در این بین مهم است پرداختن به چگونگی و چرایی این وضعیت است. برای این امر، می توان نگاهی درون یا برون سیستمی داشت. بنده در این نوشتار و سایر آسیب شناسی های اجتماعی قائل به اهمیت آسیب شناسی درون سیستمی هستم. البته نیک می دانم این نوع نگاه ، به معنای بی اهمیت دانستن عوامل برون سیستمی نیست، اما در وضعیتی که تلاش اکثر دست اندرکاران آموزش و پرورش بر عوامل برون سیستمی است، نگران این هستم که عوامل درون سیستمی موجود مورد عنایت کمتری قرار گرفته و آسیب ها همچنان در ابعاد مختلف ادامه داشته باشد.
از طرف دیگر از آنجا که به نقش محوری مدرسه در کارآمدی آموزش و پرورش قائل هستم، سعی می کنم آسیب های موجود در این نهاد را مورد شناسایی قرار دهم.
در این نوشتار قصد دارم نشان دهم، تبعیض در تربیت و تقلیل گرایی در ارزش ها چگونه باعث ناکارآمدی سیستم می شود.
به عبارات زیر توجه کنید:
‘تشویق هیچ دانش آموزی نباید سبب تحقیر دانش آموز دیگری شود و در اعمال تشویق ها نباید تبعیض و استثنایی بین دانش آموزان قائل شد.’
این عبارت بخشی از ماده ۷۳ آئین نامه اجرایی مدارس است. البته شرایط دیگری نیز برای تشویق ذکر شده است که بنده فقط این بند را انتخاب کردم.
در این رابطه چند نکته باید مورد توجه قرار گیرد:
الف- اگر نگاهی ساده انگارانه و تقلیل گرایانه داشته باشیم آن را در سطحی محدود مورد توجه قرار داده و سعی می کنیم تا در تشویق های درون مدرسه ای، تبعیضی در دادن جوایز و تشویق های مرسوم نداشته باشیم. به عنوان مثال دانش آموزی به سبب وابستگی به عوامل مدرسه و یا نزدیک بودن به معلم یا خطای هاله ای، مورد تبعیض قرار نمی گیرد.
ب‌- اگر نگاهی وسیع و عالمانه به موضوع داشته باشیم ، وضعیت شکل دیگری به خود می گیرد. به گزاره های زیر توجه کنید:
۱٫ مطالعات متعدد تربیتی تفاوت های فردی را شناسایی و به رسمیت می شناسد. از سوی دیگر برخی روانشناسان از جمله گاردنر بر مدلی به نام هوش چندگانه (Multiple intelligences ) تاکید داشته و معتقد است ‘نمی‌تواند بپذیرد که هوش صرفا به هوش ریاضی (همان چیزی که نام IQ می‌شناسیم) محدود شود. هوش یک پتانسیل و توان بالقوه از جنس زیست – روانشناختی (Biopsychologic) برای پردازش اطلاعات است که در شرایط مختلف و چیدمان‌های فرهنگی مختلف می‌تواند فعال شود و کمک کند تا افراد مشکلات پیش رو در آن فرهنگ و جامعه را حل کنند و محصولاتی تولید کنند که در آن فرهنگ، ارزشمند محسوب می شوند’.
از نظر گاردنر، حل مسائل اجتماعی و تولید محصولات ارزشمند، می‌تواند بر پایه‌ توانمندی‌های بسیار متفاوتی انجام شود.
بر این اساس،‌ او بحث هوش چندگانه یا Multiple Intelligences را مطرح می‌کند و پیشنهاد می‌کند که هوش های انسانی را در گروه های زیر طبقه بندی کنیم:
موسیقی و ریتم ، دیداری – فضایی، کلامی – زبانی، منطقی – ریاضی، بدنی – جنبشی، درون فردی، بین فردی، طبیعت گرایی و درک طبیعت ، هوش وجودی، هوش اخلاقی
این مدل ، نشان می دهد دانش آموزان می توانند دارای یک یا چند هوش و یا استعداد برتر باشند. با توجه به این وضعیت آیا در وضعیت فعلی ، نگاه تک بعدی به دانش آموزان حاکم است یا نگاه چند گانه، کدام گروه از دانش آموزان با چه توانایی ها و رفتاری مورد تشویق بیشتر قرار می گیرند. آیا از نگاه عوامل مدرسه ، تشویق ۵۰۰ نفر اول کنکور سراسری با نفر اول مسابقات شنا یا نفر اول نقاشی استان یکسان است و بدون تبعیض صورت می گیرد یا اینکه هوش ریاضی بیشتر به رسمیت شناخته شده و موفقیت در دروس مرتبط بیشتر به چشم می آید.
اگر نگاهی وسیع و عالمانه به موضوع تشویق داشته باشیم تحلیل ما از عبارت ‘در اعمال تشویق ها نباید تبعیض و استثنایی بین دانش آموزان قائل شد.’چه خواهد بود؟
آیا بی توجهی یا کم توجهی به سایر استعدادها، مصداق تبعیض و استثنا بین دانش آموزان نیست؟
البته موضوع زمانی بیشتر نمود پیدا می کند که ببینیم تشویق در ابتدا بیشتر، ویژه دانش آموزان درس خوان است و سپس درس ها را در برخی مقاطع، ارزش گذاری کرده و برخی دروس مانند ریاضی و علوم بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. یعنی حتی در یک نگاه تک بعدی نیز دچار تقلیل گرایی محض می شویم.
۲٫ در تعریف ارزش های اجتماعی، غلامعباس توسلی می گوید: ‘عقاید ریشه داری است که گروه اجتماعی هنگام سوال درباره خوبی ها، برتری ها و کمال مطلوب، به آن رجوع می کنند.’
نهادهای اجتماعی مانند مدرسه یکی از منابع تولید ارزش های اجتماعی هستند. با این نگاه و با توجه به مطالب بند اول، می توان گفت نوع نگاه مدرسه به تشویق، در تولید ارزش های اجتماعی موثر است. وقتی نگاه ما منطبق بر هوش منطقی – ریاضی باشد، نتیجه طبیعی آن گرایش دانش آموزان و خانواده های آنها به تحصیل در رشته های خاص بوده و برای دستیابی به موفقیت در این مسیر تلاش خواهند کرد. و اگر این نگاه باز هم تقلیل گراتر شد و دروس خاصی مورد توجه بیشتری قرار گیرد ، به دنبال آن رشته های تحصیلی خاص و مشاغل ویژه ای مورد توجه آنها قرار می گیرد. حال هر کس بتواند دانش آموزان و خانواده ها را متقاعد کند راه رسیدن به این رشته ها و مشاغل خاص را (که اکنون تبدیل به ارزش شده است)، بهتر می داند می تواند تبدیل به هژمونی مسلط در امر تعلیم تربیت شود.
آنچه امروزه از آن به مافیای کنکور نام برده می شود، تا حد زیادی ناشی از این غفلت به ظاهر کوچک اما عظیم، در نظام مدرسه ای است و البته اگر فکر می کنیم این امر پدیده مبارکی نیست، راه علاج در ایجاد ارزش های متنوع در مدارس است. بنیان این ارزش سازی ها و ارزش گذاری ها به طور اساسی از دوره ابتدایی شروع شده و در مقاطع بعدی تثبیت می شود. وقتی معلمان و کارکنان مدرسه، نگاه چندگانه به استعدادها داشته باشند و بین آنها تبعیضی قائل نباشند و در اعمال تشویق ها، نیز آنها را برابر و بدون تبعیض بدانند، نتیجه طبیعی آن، شکل گیری ارزش های متفاوت در ذهن و روح دانش آموزان و خانوده ها خواهد بود. ارزش های مختلف، راه های مختلف را در پیش روی آنها می گشاید و آنها را از زندان آزار دهنده نگاه تک بعدی رها می سازد. آنچه در این میان مهم تر است، حاکمیت نگاه تک بعدی در مدارس است و مباحثی مانند مافیای کنکور معلول این نوع نگاه هستند.
برای شناخت علل ناکارآمدی مدارس در تربیت دانش آموزان و برآورده سازی نیازهای جامعه در ابعاد مختلف، باید نگاهی درون مدرسه ای داشت. نظام حاکم بر مدارس، بیشتر مبتنی بر نگاهی تک بعدی بوده و منجر به تبعیض تربیتی می شوند و در عمل استعدادهای متفاوت به رسمیت شناخته نمی شود. این امر منجر به شکل گیری نظام ارزشی محدود شده و آسیب های متعددی را بر نظام مدیریتی، تربیتی و آموزشی کشور وارد می کند. نظام آموزش و پرورش نیز برنامه جامع و استراتژی مدونی برای برون رفت از این وضعیت نداشته و تلاش دارد در بهترین حالت با معلول ها برخورد کند و مباحثی مانند کنکور از زاویه ای نادرست مورد بحث قرار می گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.