فوتبال نيز هر چند رويدادي ورزشي است، اما چون وارد فيزيك جامعه شده، جنبه اجتماعي به خود گرفته و از عناصر قدرت نرم در هر كشوري محسوب مي شود
هر پديده اي كه شكلي از قدرت اجتماعي را به خود مي گيرد بايد براي آن توسط مديران عاليرتبه ، استراتژي طراحي و پياده سازي شود.در غير اين صورت اتومبيلي با قدرت و شتاب بالا را مي ماند كه راننده اي كم مهارت آن را در ميان برف و باران ، بوران و كولاك و ساير احتمالات جاده اي مي راند و بايد انتظار هر واقعه ناگواري را داشت.
فوتبال در كشور ما فعلا چنين وضعيتي را پيدا نموده است و به جاي ايجاد انسجام اجتماعي و محل بروز ارزش هاي اجتماعي بين المللي مانند اخلاق حرفه اي، تاب آوري بالا و حتي مسايل زيست محيطي تبديل به پديده اي اختلاف افكن، اضطراب زا و نزاع هاي گسترده و بيهوده و حتي مضر شده است.
جالب اينجاست كه اين پديده خود، توليد كننده ناهنجاري شده و هم آن را بازتوليد مي كند
مديران فدراسيون كه هيچ، مديران ورزش نيز نتوانسته اند مديريتي بر اين پديده داشته باشند ، پس لازم است مديران عاليرتبه چاره اي براي آن بينديشند ، مخصوصا در حالتي كه اين عبارت رايج شده كه:”تنها دلخوشي مردم ، فوتبال است ” ، اما منابع نشاط مردم بايد متنوع و متعدد باشد.
خلاصه اينكه فوتبال از دو جهت به منبع بالقوه آسيب زاي اجتماعي تبديل شده و مديران كلان بايد تدبيري بر آن بينديشند
اول اينكه، فقدان استراتژي ، باعث اين وضعيت شده است
دوم اينكه درست يا نادرست تلاش مي شود تا مردم بپذيرند تنها دلخوشي، فوتبال است