پناهی در میان طوفان(۱)
سالهای معلمیام در مناطق محروم، برایم سراسر درس بود. تلخیها و شیرینیهایی که هرکدام حکایتی داشتند. اما یکی از آنها، هیچگاه از خاطرم محو نمیشود.
در اولین سال تدریسم، روزی زنگ تفریح در دفتر مدرسه بودم که زنگ آیفون به صدا درآمد. پدر یکی از دانشآموزانم وارد شد. مردی که از قبل میشناختم، پدری که آمده بود دخترش را محاکمه کند، نه حمایت.
دختر آرام و سربهزیر، روبهروی مدیر نشست. پدر اما، شروع به سخنرانی کرد. از خودش تمجید میکرد، از هزینههایی که برای دخترش کرده بود: گوشی، لباس، امکانات رفاهی… اما در نگاهش، چیزی جز سرزنش نبود. دختر را متهم میکرد که «مایهی آبروریزی» شده، که «قدر نعمت» را نمیداند. درحالیکه من حقیقت را میدانستم؛ خانهای پر از فریاد، شکستن ظروف، و دختری که هر شب با اشک به خواب میرفت.
میدیدم که چگونه در آن دفتر، میان نگاههای معلمانی که تأییدگرانه سر تکان میدادند، بغضش ترکید. میدانستم که توان دفاع از خود را ندارد، که نمیتواند بگوید در خانه چه بر سرش میآید. سکوتش، برای حفظ آبرو بود.
نمیتوانستم بگذارم اینطور قربانی شود. آرام در آغوشش گرفتم، تا بداند که تنها نیست. رو به مدیر گفتم: «این دانشآموز، وقتی آرامش دارد، نمرات خوبی میگیرد. او سزاوار این تحقیر نیست. من قول میدهم که در پایان سال، قبول خواهد شد. فقط به او فرصت دهید.»
سرانجام، قرار شد که او برای جبران تلاش کند. اما من میدانستم که بیش از هر چیز، نیاز به امنیت دارد. از آن روز، کلاس را برایش به پناهگاهی تبدیل کردم؛ پر از رنگ، امید، و لحظههایی که او را از طوفان خانه دور کند. و نتیجه؟ جز یک درس، همه را با موفقیت گذراند.
آن روز فهمیدم که گاهی معلمی، فقط تدریس نیست. گاهی باید پناه شد، دردی را
۱: نویسنده این تجربه خانم فرزانه نامجو، فارغ التصیل رشته مطالعات اجتماعی دانشگاه فرهنگیان(پردیس نسیبه) می باشد که سه سال است دبیر علوم اجتماعی در استان قم می باشد.
تحلیل تجربه معلمی خانم فرزانه نامجو
حسین طالب زاده
مقدمه
آموزش به عنوان یک حق اساسی و عامل کلیدی در توسعه فردی و اجتماعی شناخته میشود. با این حال، موفقیت تحصیلی تنها به تواناییهای شناختی وابسته نیست، بلکه تحت تأثیر وضعیت عاطفی و روانی دانشآموزان نیز قرار دارد. تحقیقات نشان دادهاند که تجربیات ناخوشایند دوران کودکی (ACEs)، از جمله بیتوجهی عاطفی و درگیریهای خانوادگی، تأثیر قابل توجهی بر عملکرد تحصیلی، عزت نفس و انگیزه دانشآموزان دارند. این مقاله به بررسی رابطه بین پریشانی عاطفی و نتایج تحصیلی از طریق مطالعه موردی یک دانشآموز که در محیط خانوادگی دشواری قرار دارد، میپردازد.
بحث
مطالعه موردی، دانشآموزی را معرفی میکند که عملکرد تحصیلیاش از سوی پدرش ضعیف تلقی شده و او را به عنوان فردی ناکام معرفی میکند. تأکید پدر بر حمایت مالی—مانند خرید لباسهای گرانقیمت و گوشی تلفن همراه—نشاندهنده درک نادرستی از موفقیت تحصیلی است، چرا که موفقیت در آموزش تنها به امکانات مالی وابسته نیست، بلکه به ثبات عاطفی و روانی نیز نیاز دارد. در این مورد، محیط خانوادگی دانشآموز پر از خشونت کلامی، ترس و بیثباتی بود، عواملی که بر اساس تحقیقات، به کاهش عملکرد تحصیلی منجر میشوند.
نظریه روانشناختی مازلو در زمینه نیازهای انسانی میتواند چارچوبی مفید برای درک این پدیده ارائه دهد. اگر نیازهای اساسی یک کودک، مانند امنیت روانی و عاطفی، برآورده نشوند، توانایی او برای تمرکز بر یادگیری به شدت کاهش مییابد. مداخله معلم در این مطالعه موردی—از طریق ارائه اطمینان عاطفی، ایجاد محیطی حمایتی در کلاس درس و دفاع از دانشآموز—نشان میدهد که معلمان نقشی حیاتی در رفع موانع غیرآموزشی یادگیری دارند. مطالعات نشان دادهاند که روابط مثبت بین معلم و دانشآموز، بهویژه برای دانشآموزانی که با چالشهای شخصی روبهرو هستند، میتواند موجب افزایش تابآوری تحصیلی شود.
علاوه بر این، واکنش محیط مدرسه به این ماجرا نیز مسئله مهمی را برجسته میکند: تقویت نگرشهای مبتنی بر سرزنش دانشآموز. برخی معلمان، به جای درک پریشانی دانشآموز، انتقادات پدر را تأیید کردند. این واکنش میتواند ریشه در نگرشهای سنتی آموزشی داشته باشد که بر انضباط تأکید دارند، بدون اینکه حمایت عاطفی را در نظر بگیرند. این موضوع اهمیت آموزش معلمان در زمینه یادگیری اجتماعی-عاطفی (SEL) را برجسته میکند، بهطوریکه آنها بتوانند نیازهای روانی دانشآموزان را شناسایی کرده و به آنها پاسخ دهند.
نتیجهگیری
این مطالعه موردی نشان میدهد که عملکرد تحصیلی به شدت با محیط عاطفی و اجتماعی دانشآموزان در هم تنیده است. یک رویکرد صرفاً تحصیلی—که تنها بر نمرات و انضباط تمرکز دارد—پیچیدگیهای زندگی دانشآموزان را نادیده میگیرد. در مقابل، یک دیدگاه جامع که حمایت عاطفی و یادگیری اجتماعی-عاطفی را در بر میگیرد، برای دستیابی به موفقیت واقعی تحصیلی ضروری است.
مدارس باید فراتر از اقدامات تنبیهی رفته و استراتژیهایی را اتخاذ کنند که بهزیستی دانشآموزان را تقویت کند، بهطوریکه آموزش به جای ایجاد استرس، به ابزاری برای توانمندسازی آنها تبدیل شود. با درک و رفع چالشهای پنهان دانشآموزان، معلمان میتوانند محیطهای آموزشی فراگیری ایجاد کنند که در آن، هر دانشآموز فرصتی برای پیشرفت داشته باشد. این مطالعه موردی نشاندهنده قدرت همدلی در آموزش است و تأثیر عمیقی را که مداخله یک معلم میتواند بر مسیر تحصیلی و سلامت روانی دانش آموز داشته باشد ،برجسته می کند
http://hosseintalebzade.com/wp-content/uploads/2025/03/A-Shelter-in-the-Storm.pdf