صبحگاهی بیصدا، اما پرطنین
حسین طالب زاده
در یکی از مدارس ابتدایی جنوب تهران، مربی تربیتی مدرسه بودم و مسئولیت اجرای مراسم صبحگاهی را بر عهده داشتم. مدارس در میان بافت مسکونی قرار دارند، و بسیاری از همسایگان، از جمله سالمندان و بیماران، در مجاورت این مدارس زندگی میکنند
هر روز صبح، ساعت هفت و نیم، زنگ مدرسه به صدا درمیآمد و دانشآموزان با هیجان و شتاب به محل استقرارشان، که با دایرههایی روی زمین مشخص شده بود، میدویدند. مراسم، با نظمی شبیه به آموزشهای نظامی آغاز میشد: «از جلو نظام!» بعد، تلاوت قرآن، خواندن حدیث، سرود ملی و شعارهای روز اجرا میشد و پس از آن، بچهها با انرژی زیاد راهی کلاسهایشان میشدند.
یک روز پس از مراسم، مردی با چهرهای برافروخته و صدایی تهدیدآمیز وارد مدرسه شد. او دنبال کسی میگشت که صبحگاه را اجرا میکرد. مدیر و معاونین از ترس به اتاقهایشان پناه بردند و من، که در حیاط مدرسه مانده بودم، با صداقت گفتم: «من بودم”
او با صدایی بلند گفت: «مگر دیوانهای که اینقدر صبحها با صدای بلند، فریاد دانشآموزان را در کل محله پخش میکنی؟”
لحظهای فکر کردم. غرور یا مقابله بهمثل نمیتوانست این وضعیت را حل کند. پس با آرامش گفتم: «عذرخواهی میکنم”
او که انتظار چنین واکنشی را نداشت، کمی نرمتر شد و گفت: «اگر عذرخواهی نمیکردی، جور دیگری باهات رفتار میکردم”
حالا که دانشآموزان به کلاسهایشان رفته بودند، از او خواستم به کتابخانه بیاید. برایش چای آوردم تا کمی آرامتر شود. او توضیح داد که پدرش بیماری قلبی دارد و به صداهای بلند حساس است. از آنجا که خانهشان دیوار به دیوار مدرسه است، هر روز صبح با صدای سرود و شعارهای دانشآموزان دچار استرس میشود
دوباره از او عذرخواهی کردم و وقتی رفت، به فکر فرو رفتم. آیا میتوانستم مراسم صبحگاهی را بدون اینهمه سر و صدا اجرا کنم؟ اگر مسئولیت این کار با من بود، آیا راه دیگری برای ایجاد نظم و انتقال پیامهای تربیتی وجود نداشت؟
به مدیر مدرسه گفتم: «میخواهم از فردا مراسم صبحگاهی را متفاوت برگزار کنم”
فردا صبح، دیگر زنگی به صدا درنیامد. بهجای آن، من روی سکو ایستادم و با حرکات دست، دانشآموزان را به ایستادن در جای خود دعوت کردم. برخلاف انتظار، دیگر از دویدن و هل دادن خبری نبود. بچهها آرام و با نظم در دایرههای خود ایستادند. بدون بلندگو، قرآن و حدیث را با صدایی آرام خواندیم. سرود ملی را دانشآموزان آرام زمزمه کردند. در پایان، بهجای فرمان دادن، از آنها خواهش کردم که به کلاسهایشان بروند
نتیجه شگفتانگیز بود. نهتنها اعتراض همسایگان برطرف شد، بلکه آرامش و احترام بیشتری در دانشآموزان شکل گرفت
مقدمه
مدارس، بهعنوان یکی از ارکان اصلی اجتماعی شدن کودکان، نهتنها محل یادگیری دانش، بلکه محیطی برای تمرین زندگی اجتماعی، نظم و مسئولیتپذیری هستند. مراسم صبحگاهی، یکی از بخشهای سنتی و مهم در مدارس است که با هدف تقویت روحیه جمعی، آموزش نظم و افزایش انگیزه یادگیری اجرا میشود. بااینحال، روش اجرای آن میتواند بر محیط اطراف و همچنین کیفیت یادگیری دانشآموزان تأثیرگذار باشد. این روایت تجربهای از تغییر یک مراسم صبحگاهی پرصدا به الگویی آرام، اما مؤثر است که هم برای دانشآموزان مفید بود و هم رضایت جامعه محلی را جلب کرد.
بررسی
۱. تأثیر محیط اجتماعی بر فرآیندهای آموزشی
مدرسه، بخشی از جامعه است و فعالیتهای آن میتواند بر ساکنان اطراف تأثیر بگذارد. در این مورد، اجرای پرصدا و پرهیجان مراسم صبحگاهی باعث نارضایتی یک همسایه با بیمار قلبی شد. این نشان میدهد که مدارس نباید صرفاً به فضای درونی خود توجه کنند، بلکه باید در تعامل مثبت با محیط اطراف باشند. مفهوم مسئولیت اجتماعی مدرسه بر این اصل تأکید دارد که نهادهای آموزشی باید تأثیرات خود بر جامعه را در نظر بگیرند و در صورت نیاز، تغییراتی در شیوههای خود اعمال کنند.
۲. مهارتهای حل تعارض و ارتباط مؤثر
در مواجهه با شکایت همسایه، دو رویکرد ممکن بود: مقاومت و توجیه یا پذیرش و اصلاح. انتخاب مسیر دوم، یعنی گفتوگو، همدلی و تغییر در روش اجرا، موجب کاهش تنش و دستیابی به راهحلی بهتر شد. این رفتار نمونهای از مدیریت تعارض سازنده است که در آموزش و پرورش نیز اهمیت زیادی دارد. در محیطهای آموزشی، چالشهای مختلفی بین معلمان، دانشآموزان، والدین و سایر افراد جامعه رخ میدهد و توانایی معلمان در مدیریت این چالشها تأثیر مستقیم بر کیفیت تعاملات مدرسه دارد.
۳. تغییر روشهای آموزشی و نقش خلاقیت در تدریس
مدیریت مراسم صبحگاهی با صدای بلند و فرمانهای نظامی، اگرچه باعث ایجاد نظم ظاهری میشود، اما ممکن است استرس و بینظمی ناخواستهای را نیز ایجاد کند. جایگزین کردن این روش با حرکات دست و ارتباط غیرکلامی نشان داد که اقتدار معلم فقط در صدای بلند و دستورات مستقیم خلاصه نمیشود، بلکه در رفتار آگاهانه و روشهای جایگزین نیز نمود پیدا میکند. این تغییر، نمونهای از یادگیری انطباقی (Adaptive Learning) است که در آن مربی با تحلیل شرایط محیطی، بهترین روش را انتخاب میکند.
۴. نقش همدلی و آموزش غیرمستقیم در پرورش دانشآموزان
یکی از مهمترین آموزههای تربیتی این تجربه، تأکید بر احترام به حقوق دیگران و درک تأثیر رفتار خود بر دیگران بود. با توضیح دلیل تغییر روش صبحگاه به دانشآموزان، آنها یاد گرفتند که در زندگی اجتماعی، تصمیمهای آنها فقط بر خودشان تأثیر نمیگذارد، بلکه بر اطرافیان نیز اثرگذار است. این آموزش غیرمستقیم، به آنها مهارتهایی مانند مسئولیتپذیری اجتماعی، احترام به دیگران و تفکر انتقادی نسبت به روشهای مرسوم را منتقل کرد.
نتیجهگیری
این تجربه نشان میدهد که رویکردهای آموزشی و مدیریتی نباید ایستا و غیرقابل تغییر باشند، بلکه باید بر اساس شرایط محیطی، نیازهای دانشآموزان و ملاحظات اجتماعی اصلاح شوند. یک تغییر کوچک در روش اجرای مراسم صبحگاهی نهتنها موجب کاهش تنش با محیط اطراف شد، بلکه آرامش بیشتری را به فضای مدرسه آورد و فرصتی برای آموزش عملی ارزشهایی مانند همدلی، مسئولیتپذیری و تفکر خلاق به دانشآموزان فراهم کرد.
در نهایت، این تجربه تأکیدی بر این نکته است که معلمان نهتنها انتقالدهندگان دانش، بلکه تسهیلکنندگان مهارتهای زندگی نیز هستند. نحوه مدیریت کلاس و مدرسه میتواند بر شیوه تفکر و رفتار نسلهای آینده تأثیر بگذارد و هر تغییر مثبت، حتی کوچک، میتواند پیامدهای بزرگی در فرایند یادگیری و رشد اجتماعی داشته باشد.
http://hosseintalebzade.com/wp-content/uploads/2025/03/A-Silent-Yet-Profound-Morning-Assembly-1.pdf