آموزش و پرورش، کارکردها ، حال و آینده

مقدمه

آموزش و پرورش از نهادهای اولیه به حساب می آید که در کنار خانواده، حکومت، مذهب و اقتصاد دارای کارکردهای خاص خود می باشد.هر کدام از نهادها، در هر دوره زمانی به شکلی خاص بروز و ظهور داشته اند. مثلا انواع حکومت ها مانند استبدادی، دمکراتیک و … از نمادهای این نهاد می باشند. نهاد آموزش و پرورش هم همیشه در همه جوامع بروز و ظهور داشته است مانند مکتب خانه در ایران نه چندان دور و مدرسه در شکل کنونی خویش.

آنچه در این زمینه ، همیشه قابل توجه می باشد این است که انسان  به تناسب تغییر شرایط و ایجاد نیازهای جدید و پیچیدگی زندگی دو اقدام ترکیبی  انجام داده است. هم مبادرت به ایجاد نهادهای ثانویه نموده و هم  کارکرد نهادهای اولیه را به همین نسبت مورد بازنگری قرار داده و تحولات جدی در نمادهای اجتماعی خود ایجاد کرده است

بحث

آنچه در در این نوشتار مورد توجه قرار گرفته از منظر کارکرد مدرسه به عنوان نهاد اولیه می باشد.سوال اصلی این است که آیا این نهاد در حال حاضر کارکرد خویش را می شناسد و دارای خروجی مناسب است

برای پاسخ به این سوال باید کارکرد آموزش و پرورش را شناخت. مطابق نگاه حاکم ، کارکرد اصلی آموزش و پرورش، انتقال ارزش ها از نسلی به نسل دیگر می باشد.نگاه دیگری، کارکرد آموزش و پرورش را اماده ساختن دانش آموزان برای زندگی در آینده می داند، به گونه ای که علاوه بر تامین نیازهای خویش، نیازهای جامعه ای که در آن زندگی می کند را برطرف کند.

البته نگاه دیگری نیز وجود دارد که کارکرد آموزش و پرورش را ضمن انتقال ارزش ها از نسلی به نسلی دیگر، اماده ساختن نسل جدید یرای زندگی در آینده می داند که البته این آشتی و تلفیق در کارکردها محل بحث است و باید با نگاهی مفهومی، امکان آن را مورد امکان سنجی قرار داد.

نگاهی اجمالی به نسلی که آموزش و پرورش تربیت می کند، به سختی تایید می کند که این نهاد در انتقال ارزش ها به نسل جدید موفق بوده است. توجه به انتقادات جدی که از تریبون های رسمی و غیررسمی، علمی و ژورنالیستی، معلمان و اولیا، مسئولین و مردم بیان می شود نشان می دهد نارضایتی عمیقی در این زمینه وجود دارد.

“با وضعیتی که اکنون نظام آموزش از نظر دیدگاههای علمی حاکم برآن، ارزش ها و  روشهای جاری در آن ،دارد، نیز قطعاٌ نخواهد توانست (( انسانهای مطلوب )) مورد نظر ما را در آینده تحویلمان دهد.”

“همین آموزش و پرورش خودش طبقاتی و عامل شکاف طبقاتی شده است.”

“دانش آموزان ایرانی به جای آن که قدرت استدلال و تفکرشان تقویت شود، گوش های شان برای شنیدن و حافظه شان برای به یاد سپردن، به کار گرفته می شود.”

اینها نمونه های اندکی از انتقادات به آموزش و پرورش ایران است

اما اگر از نگاه دوم به  موضوع کارکرد آموزش و پرورش بنگریم که کاملا جنبه کارکردی دارد وضعیت شکل دیگری به خود می گیرد

نیازهای آینده جامعه ای که دانش آموزان در آن زندگی می کنند چیست ؟

تصوری که ما از جامعه آینده داریم چیست و آیا شناخت دقیقی از آن وجود دارد؟

روش بررسی ما در این بررسی مطابق کدام ساختار علمی است: علم یا فرا علم؟

مطالعات متعدد نشان می دهد جهان در حال تجربه انقلاب صعتی چهارم است.

“کلاوس شواب (Klaus Schwab) موسس مجمع جهانی اقتصاد در مقاله‌ای با عنوان «چهارمین انقلاب صنعتی: چیستی و چگونگی مواجهه» (The Fourth Industrial Revolution: what it means, how to respond)  در وب‌سایت  World Economic Forum این مفهوم را توضیح داده است؛ و شاید به طور خلاصه بتوان گفت که  اولین انقلاب صنعتی مربوط به استفاده از نیروی آب و بخار آب جهت تولید ماشینی و مکانیزه کردن فرآیندهای تولیدی بود، در دومین انقلاب صنعتی با استفاده از نیروی الکتریسیته، تولید انبوه فراگیر شد، در انقلاب سوم که به تعبیری عصر اطلاعات بود (است)، از الکترونیک و فناوری اطلاعات برای خودکارکردن تولید استفاده شد و اکنون چهارمین انقلاب صنعتی بر اساس انقلاب سوم، از اواسط قرن گذشته در حال رخ دادن است. ویژگی بارز آن انفجار فناوری‌هایی است که مرزهای بین حوزه‌های فیزیک، دیجیتال، و بیولوژیک را به شدت کم رنگ می‌کند و تمام جنبه های فرهنگی و زیستی زندگی ما را دگرگون خواهد ساخت.( نقل از خبرگزاری مهر)

با در نظر گرفتن این نکته که با تحولات جدید، مرزهای جغرافیایی حالت لغزنده خواهند داشت و در عین اینکه هستند اما مانع جدی در ایجاد ارزش های جدید نخواهند بود و هر جامعه ای می باید نگاه فرصت- تهدید داشته باشد.

آنچه در این نوشتار برای ما مورد توجه است چالش های نظام آموزشی در این رابطه خواهد بود.آیا نهاد آموزش و پرورش با وضعیت کنونی  می تواند نسلی با توانایی های زیر تامین کند:

حل مسائل پیچیده، تفکر انتقادی، خلاقیت، مدیریت افراد، کار تیمی، هوش هیجانی/ عاطفی، تصمیم گیری و قضاوت، سرویس گرا، فن مذاکره، انعطاف پذیری شناختی

ظاهرا پاسخ این سوال روشن است که آموزش و پرورش کنونی توانایی تربیت چنین انسان هایی را ندارد اما مساله اصلی تر این است که در این صورت چه وضعیتی برای جامعه اتفاق خواهد افتاد

از آنجا که نهادهای اولیه اجتماعی اصلی ترین نقش را در وضعیت جامعه ایفا می نمایند ، ضعف در شکل یا محتوای آنها، لطمات جبران ناپذیری را در فرآیند توسعه کشور ایجاد می نماید و قبل از آن اختلالات جدی در زندگی طبیعی افراد ایجاد می نماید

نگاهی به آمارهای نگران کننده میزان اعتماد ، طلاق، بیکاری، خشونت، ناتوانایی های ارتباطی بیانگر ضعف کارکردی نهادهای اولیه از جمله نهاد آموزش و پرورش است

پیشنهاد

با توجه به مسایل و وضعیت موجود در آموزش و پرورش به نظر می رسد باید دست به اقدامات اولیه و اساسی زد

  • حوزه مطالعات آموزش و پرورش حوزه ای بین رشته ای است و به شدت نیازمند سیاستگذاری عمومی است.مسئولین آن باید ضمن پذیرش این موضوع حیاتی و اساسی، زمینه حضور اندیشمندان حوزه های مختلف را فراهم نموده و با روش پژوهش سازمانی که امری غریب و ناشناخته در آموزش و پرورش است،وضعیت موجود را آسیب شناسی نموده و با دیدی آینده نگر پیشنهادات اصلاحی را ارائه نمایند
  • مدرسه، اصلی ترین واحد در آموزش و پرورش است. هر مطالعه ای باید با محوریت مدرسه باشد. مدرسه، آموزش و پرورش کامل است.به همین خاطر باید تمام اقدامات را در قیاس با ان مورد ارزیابی قرار داد
  • همان گونه که برای تامین نیازهای پیچیده زندگی در جوامع مدرن، نهادهای ثانویه ایجاد شد و بخشی از کارکردهای نهاد اولیه را برعهده گرفت مانند احزاب به عنوان نهاد ثانویه حکومت، لازم است تا آموزش و پرورش ایجاد نهادهای ثانویه در این راستا را به رسمیت بشناسد و اجازه همکاری به آنها را بدهد در غیر این صورت نه تنها با مشکل کارآمدی ایجاد می گردد بلکه تشکیلاتی مانند مافیای کنکور و شبیه آن، در کارکرد این نهاد، اختلال ایجاد می نماید
  • نهاد آموزش و پرورش نهادی کاملا تخصصی و بین رشته ای است و متعلق به نسل آینده است . هیچ کس حق ندارد به هر دلیل و بهانه ای اعم از مدیریتی، اجرایی و سیاسی آن را تقلیل دهد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.